حسن بن جَهْم مى گوید: جمعى از یاران ما خدمت امام رضا علیه السلام سخن از عقل به میان آوردند. حضرت فرمودند:
لاَ یُعْبَأُ بِأَهْلِ الدِّینِ مِمَّنْ لا عَقْلَ لَهُ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ مِمَّنْ یَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ قَوْماً لا بَأْسَ بِهِمْ عِنْدَنَا وَلَیْسَتْ لَهُمْ تِلْکَ الْعُقُولُ. فَقَالَ: لَیْسَ هَوُلاءِ مِمَّنْ خَاطَبَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ فَقَالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، وَقَالَ لَهُ : أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ، فَقَالَ: وَعِزَّتِی وَجَلالِی مَا خَلَقْتُ شَیْئاً أَحْسَنَ مِنْکَ أَوْ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْکَ، بِکَ آخُذُ وَبِکَ أُعْطِی؛

به دین دارانى که عقل درستى ندارند توجّهى نمى شود. عرض کردم: فدایت شوم! کسانى از شیعیان شما هستند که انسان هاى بدى نیستند امّا عقل کافى ندارند. فرمود: چنین افرادى مخاطبان خدا نیستند، زیرا هنگامى که خداوند عقل را آفرید، به آن گفت: بیا، عقل بلافاصله آمد، و به آن گفت: برو، عقل بلافاصله رفت، سپس خداوند فرمود: به عزّت و جلالم سوگند که بهتر و محبوب تر از تو (عقل) نیافریدم، به وسیله تو مى گیرم و عطا مى کنم.
کافى، ج 1، ص 27 و 28، کتاب العقل و الجهل، ح 32.
شرح حدیث:
«اخذ» و «عطا»

سؤال: منظور از «اخذ» و «عطا» در قسمت پایانى روایت چیست؟

جواب: دو احتمال وجود دارد:
1. اخلاق و صفات ذمیمه را به وسیله تو از انسان ها مى گیرم، و روح آنها را از آلودگى هاى اخلاقى پاک مى کنم، و فضایل اخلاقى را نیز به وسیله تو به انسان ها عطا کرده، آنها را مزیّن به صفات خوب اخلاقى مى کنم.

2. «اخذ» به معناى مجازات و «اعطاء» به معناى پاداش است. طبق این احتمال، خداوند براساس عقل، انسان ها را مجازات مى کند، همان گونه که براساس عقل به آنها پاداش مى دهد.

بنابراین، عقل ملاک گرفتن صفات رذیله و دادن فضایل اخلاقى، و معیار ثواب و عقاب در روز قیامت است.

تسلیم بودن
عقل کاملا چشم به امر و گوش به فرمان الهى است. نه چیزى بر امر خدایى مى افزاید و نه چیزى از آن مى کاهد؛ بلکه تنها آنچه را که خدا مى خواهد انجام مى دهد. اما ما چقدر تسلیم هستیم؟ جمعى از هیئت هاى عزادارى خدمت مرجع عالى قدرحضرت آیت الله العظمى بروجردى رسیدند. آقا آنها را موعظه کرد و از آنها خواست بعضى از کارهاى ناپسند را در مراسم عزادارى ترک کنند، یکى از آنها که ـ طبق آنچه امام رضا (علیه السلام) در این روایت فرموده است ـ عقل کافى نداشت، عرض کرد: ما در طول سال مقلّد شما هستیم، امّا در ایام عزادارى طبق میل خودمان عمل مى کنیم! چنین انسان هایى مشمول روایت مورد بحث اند.

چندى پیش شخصى از مصر برخى از روزنامه هاى مصرى را که بر علیه جمهورى اسلامى ایران و مذهب شیعه تبلیغ مى کردند براى ما آورده بود. یکى از سوژه هاى تبلیغاتى آنان تصاویرى از قمه زنى شیعیان بود! آیا ائمّه هدى (علیهم السلام) چنین دستوراتى داده اند؟

اکنون که دنیا بر علیه اسلام به طور عام و شیعه به طور خاص، بسیج شده، ما باید بیشتر مراقب باشیم و با اعمال و رفتارهایى که از عقل و اندیشه کافى برخوردار نیست بهانه به دست دشمن ندهیم.

مسلمان واقعى کسى است که کاملا تسلیم اوامر الهى باشد{1} و گوش به فرمان نماینده خدا در زمین، یعنى امام زمان خویش باشد؛ نه از وى سبقت بگیرد و نه از او عقب بماند.

پی‌نوشت:
1. استاد از خاطرات اوّلین سفر حجّ خود مى گوید: «در اوّلین سفرى که به حجّ مشرّف شدم، استاد دانشگاه و رئیس بیمارستان شیراز در دوران طاغوت، از جمله همسفران ما بود. او که جوان بود و موهاى بلند زیبایى داشت روزى نزد من آمد و گفت: «آیا مى توانم موهاى سرم را نتراشم؟» گفتم: به فتواى آیت الله بروجردى (اعلى الله مقامه الشّریف) (که از مراجع تقلید آن زمان بود) احتیاط واجب است که بتراشید. گفت: «اگر موهاى سرم را بتراشم سردرد مى گیرم. آیا در این صورت هم باید سرم را بتراشم؟» گفتم: در این صورت واجب نیست. او را در سرزمین منى دیدم در حالى که سرش را کامل تراشیده بود! پرسیدم: چطور شد سرت را تراشیدى؟ گفت :«فکر کردم نکند سردرد بهانه اى براى فرار از تکلیف الهى باشد، لذا سرم را تراشیدم» سپس افزود: «یا نباید دین و آیینى را بپذیریم یا اگر پذیرفتیم باید کاملا تسلیم آن باشیم. این که موى سر است، اگر اسلام دستور دهد سرم را تقدیم کنم، این کار را خواهم کرد!».

منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.